شعرحسنی
شعر حسنی توي ده شلمرودحسني تك و تنها بود حسني نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو موي بلند روي سياه ناخن دراز واه واه واه نه فلفلي نه قلقلي نه مرغ زرد كاكلي هيچكس باهاش رفيق نبود تنها روي سه پايه نشسته بود تو سايه باباش ميگفت: حسني مياي بريم حموم؟ نه نميام نه نميام سرتو ميخواي اصلاح كني؟نه نميخوام نه نميخوام كره الاغ كدخدا يورتمه ميرفت تو كوچهها الاغه چرا يورتمه ميري؟ دارم ميرم بار ببرم ديرم شده عجله دارم الاغ خوب و نازنين سر در هوا سم بر زمين يالت بلند و پرمو دمت مثال جارو يك كمي به من سواري ميدي؟ نه كه نميدم چرا نميدي؟ واسه اينكه من تميزم پيش همه عزيزم اما تو چ...
نویسنده :
انسیه مامان امیرعلی
11:26